>
ترانه تنهایی
تو به تنهایی می روی و من به عمق تنهایی تو...
نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

اونی که دستش دور گردن شماست
قلادش دست ما بود
خوب پارس نکرد، ولش کردیم
آره عزیزم;)


برگرد
برگــرد تنها عشق دیرین من؛
برگرد و بگو دوستـت دارم
تا با پشــــت دست چنان بــــر دهانت بکوبم
تا آرزوی داشتن یـک دندان را به گــــــــــور بـبـــری
چه برسد به من و یک عشق حقیقی...............


بـــــــــــــرو!!!!
ترســــ از هیچ چیز ندارمــــ
وقتیـــــ یقینـ دارم بیشتر از منـــ
کسی دوستت نخـــــــواهد داشت...
بیشتر از منــــ کسی طاقت کمـــ محلی هایت را ندارد..
بــــــــــــرو!!!!
ترس برای چه؟؟
وقتی می دانمــ یکــ روز تُف می اندازی به رویـــــ تمام آن هایی که
به خاطرشــــان من را از دستـــــ دادی.... !


چقدر این دوست داشتن‌های بی دلیل…خوب است!
مثل همین باران بی سوال
که هی می‌بارد…
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می‌بارد!!


غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می‌بارد
روز و شب
بی خستگی
وقتی خودت نیستی،
باران هست


سيگار از عمرم مي کاهد !
مگر تو عمر مرا مي داني که با آن محاسبه مي کني ؟ کسي نمي داند ، شايد همين فردا من نيز خاموش شوم !!!
سيگار دود مي کنم تا يادم بماند من احمق بيشتر از اين ريه هاي سوخته ام دوستت داشتم ... !


ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ “ ﺵ” ﺍﺿﺎﻓﻪ
ﻣﯽ ﺧﻮﻧﺪﻡ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻢ “ ﻋﻖ ” ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ “ﻋﺸﻖ ” ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻢ “ ﻭﺭ ” ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ “ ﺷﻮﺭ” ﺯﺩﻥ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ
ﺩﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺍﺭﺍﺟﯿﻔﺖ ﺭﻭ “ﻋﺮ” ﻣﯽ ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﺭﻭ ” ﺷﻌﺮ” ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺍﺭﺯﺵ ﯾﻪ “ ﺍﻩ” ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺗﻮﺭﻭ “ﺷﺎﻩ”
ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ !


آدمی هستم که 9 ترم درس خوندم یکی پیدا نشد از من جزوه بخواد
غم انگیز نیست :| ؟


نمیدونم چرا چند سالیه که دیگه یلدا واسم زجر شده...
شاید واسه اینه که دلـــــــم تو فکر شب یــــلـــداهـــای با هم و کنار هم تا آخــــــــر عمــــــــر گیره!!!
واسه هندونه خوردنمون با هم...
واسه فال گرفتنمون برای هم...
واسه...
یلدای برای ما یعنی :
دقایقی بیشتر سپری کردن در رویای ...
««آیــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــده»»



به جورم دوست داشتن تومیخوان مجازاتم کنن
می خوان که ازدنیای توبی حرکت ماتم کنن
به هردری که میزنم هیچکی جوابم نمی ده
هیچکی نشونه ای به این حال خرابم نمیده



کلافـــه که باشــی" دلتــنگٍ کسی هستـــی که نیست "
حـــوصله کســـی رو نداری که هســـت...
این اسـت لحظـــه هایٍ مــــن!


زمانه به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست عشق ورزیذن ضمانت تنها شدن نیست و بوسیدن قول ماندن نیست
پس دل به کسی نبند چون این دنیا انقدر کوچیکه که توش دوتا دل کنار هم جا نمیشه
اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا انقدر بزرگه که دیگه پیداش نمیکنی



نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...



به اندازه ترانه های خراطها دوست دارم!!!
.
.
کمه ولی میگن مجید خدای احساسه!



>< نویسنده ها "سیـگـار" می کشند........><
>< شاعران "هـجـران" می کشند........... ><
>< نقاش ها "تـابـلـو" می کشند........... ><
>< زندانبانها "دیـوار" ..........................><
>< زندانی ها "تـنـهـایی" ......................><
>< دزدها "سَـرک" ...........................><
>< مریض ها "درد" ...........................><
>< بچه ها "قـد" ..............................><
>< و من برای کشیدن نفس هایم "هـوای تـــو" را انتخاب می کنم....... ><
اما مـنِ شـاعر و نـویـسـنـده کـه شـبـهـا با درد، در زندانِ تـنـهایـیَم تــو را نـقـاشـی مـی کـنـم، آتـشِ نـشـانـی اَم کـه نـمـی تـوانـم آتـشِ درونـم را اِطـفـا کـنـم؛ نـفـسـ هـایـت را کــم دارم....
کـیه کـه بـفـهـمـه..!



صفحه قبل 1 صفحه بعد